تلاش برای زنده کردن یک رابطه از دست رفته؛
مثل اینه که بخوای یه چای سردشده رو با ریختن آب جوش گرم کنی،
نه رنگش مثل اول میشه نه طعمش....
وقتهایی هست که جز بودنت دلم رضایت نمیدهد...
حالا....
من از کجا بیاورمت؟!...
توی نانوایی هم ...
صف " یک دانه ای " ها جداست ..
از جذام هم بدتر است ...
تنهــــــــــــایی...
نـــوازشـــم کــن،
نــتــرس!
تــنــهــایـــی ام واگــیــر نــدارد!
گـــوش ِ تـلـــفـن کــــر!
دوســـتت دارَم را روزی
درِ گــــوش ِ خـــودت
خـواهَـــــم گـفــت...
یـک
دو
ســه
.
.
...
هـزاران هـزار بـار
خیـالت را پـی نـخـود سـیاه فـرسـتادم !
بــاز هــم ...
چـه رویـی دارد!!
آدمی غــــــرورش را خیلی زیاد .
شاید بیشتر از تمـــــــام داشتــه هــــایــش- دوست می دارد
حالا ببین اگر خودش، غـــــــرورش را بـــه خـــــاطــــر تـــــو، نادیده بگیرد ،
چه قدر دوســتت دارد !
و این را بِفهــــــــــــم آدمیــــــــــزاد !
تازه فهميدم عشق يعني چي؟؟
هنگامي كه چيزي در نظر ديگران بي ارزش ترين باشدو تو باز آن را بهترين دانستي شك نكن...
شك نكن..
.
.
تو عاشقــــــــــــــــــــــــــــــي
منم ميخـــــــــــــــــــــــــــــام تو چي؟؟
خمشلـــــــــــ ـ ـ ـ ـه؟؟
برای پروانه شدن پیله ی دستان تو کافی ست ، من را محکم تر در آغوش بگیر .
پسر: وقتی عصبانی می شی خیلی خوشگل میشی
دختر: من که الان عصبانی نیستم!
پسر: منم همینو می گم، الان مثل بزی!
دختر: چی می گی آشغال؟
پسر: آها! اینو می گم، الان خیلی خوشگلی!
یعنی این قدری که پسرها به موهاشون می رسن اگه به یه بوته شلغم رسیده بودن الان هلو می داد!
پسره به نامزدش اس ام اس می ده: عزیزم! میای خونه مون؟ اگه موافقی عدد ۱ رو وارد کن اگه مخالفی عدد
۳۱۴۱۷۱۹۲۰۲۳۴۵۷۸۹۰۷۶۶۴۶۴۶۵۵۵۴۵۵۵۴۵۵!
بچه ها كي اينو ميشناسه؟
همیشه حرارت لازم نیست…گاهی از سردی یک نگاه… میتوان آتش گرفت .
دﺧﺘﺮ: ﺳﺎﻋﺖ ﭼﻨﺪﻩ؟
ﭘﺴﺮ: ﺳﺎﻋﺖ ﭼﻨﺪﻩ؟
ﺩﺧﺘﺮ: ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺷﺪﯼ؟
ﭘﺴﺮ: ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺷﺪﯼ؟
ﺩﺧﺘﺮ: ﭼﺮﺍ ﻫﺮ ﭼﯽ می گم ﺗﮑﺮﺍﺭ می کنی؟
ﭘﺴﺮ: ﭼﺮﺍ ﻫﺮ ﭼﯽ می گم ﺗﮑﺮﺍﺭ می کنی؟
ﺩﺧﺘﺮ: ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻋﺰﯾﺰﻡ.
ﭘﺴﺮ: ﺳﺎﻋﺖ چهار ﻭ سی ﻭ هشت ﺩﻗﯿﻘه!
اوهوي اوهوي اون بالا چه خبــــــــــــــــــــــــــــــره...
ماهم ميخايم ببينيم ...اخه اين چه طرز عكس گرفتنه
گویش دختران در سال ۸۱: عزیزم ، عشقم چرا ناراحتی؟ قربونت برم
گویش دختران در سال ۸۶: عزیزم، عشقم چرا ناراحنی؟ قلبونت برم
گویش دختران در سال ۹۱: عجیجم، عجقم چلا نالاحتی؟ قلبونت بلم
گویش دختران در سال ۹۶: دیبیلیم، عولوپولو، بیلی بولونات!
كوچيكتر كه بودم نميفهميدم
اما الان قشنگ دركش ميكنم
يكي بود يـــــــــــكي نبود
تو چي؟
دركش ميكني؟
عزيزم...
درهمين لحظه بهت قول ميدم تا وقتي جايي تو قلبت واسم داشته باشي فقط يه چيز ازت بخام
تنهـــــــــام نذار....بدون تو هرشب كابوس ميبينم
ازم پرسید دوسم داری؟
گفتم آره...
گفت چقدر؟
گفتم از اینجا تا خدا...
اشک تو چشاش جمع شد و گفت....
مگه الان نگفتی خدا از همه چیز به ما نزدیک تره
.بازم ميگم....كاش دوس داشتن واحد داشت..كـــــــــــــاش
ميدوني وقتي ديگه بهم اس نميدي چيكار ميكنم؟
ميرم ميشينم تموم اس هامونو از اولي تا به اوني كه باعث جدايي شده رو ميخونم...
به اخري كه ميرسم خودمو كلي لعنت ميكنم
ميگم كاش اينو نميگفتم
كاش به جاي اين اس فقط گفته بودم دوست دارم
بعد ميشينمو باخودم فك ميكنم ...
تو بهم چي ميگفتي
اينجوري سرگرم ميشمو ميرم توروياي خودم
ولي وقتي به خودم ميام تازه شروع
گــــــــــــــــــــــــــــــــــــــريست
من يك لحظه كه كنارم نباشي تنهام
پس خاهشا تو كه نميتوني هر لحظه كنارم باشي
اينقد نگو...
هيچوقت تنهات نميذارم
بهم گفتي قلبت مال منه..
ميشه؟
ميشه به نامم كنيو سندشو بدي بهم تا شبا قبل خاب بذارم زير سرم؟
.
.
.
دركم كن
ديگه دوس ندارم كابوس هميشگيو ببينم.....
کاش گذر زمان در دستم بود
تا لحظه های با تو بودن را
آنقدر طولانی می کردم
که برای بی تو ماندن وقتی نماند...
.
.
.
.
فرقی نمی کند بگویم و بدانی
یا نگویم و بدانی...
فاصله دورت نمی کند
در خوب ترین جای جهان جا داری
جایی که دست هیچ کس به تو نمی رسد
دلم...
بعضی وقتا هس
که دوس داری کنارت باشه
محکم بغلت کنه
بذاره اشک بریزی راحت شی
بعد آروم تو گوشت بگه:
دیوونه من که باهاتم
عاشقانه هایت را اینگونه ابــــــراز کن
عاشقتم
باران باشد
تو باشی
یک خیابان بی انتها باشد...
به دنیا میگویم خداحافظ
گروس عبدالملکیان
ف. خ
به من باشه باران هم نبود نبود فقط تو باشی
از خود چهارراه برق تا آخر سیمتری رو میام
از خود کوهسنگی تا خود تقی آباد میام
از هر جا تو بگی تا هر جا تو بگی میام
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام
وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با
خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا
کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام
گریست و دیگر چیزی نفهمید…چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی
افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این
نامه برای شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:
سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم
چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام
بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)
قلب
قلب
دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..
آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت چرا هیچوقت
حرفاشو باور نکردم…