واااااااااااي خدا يني من ميتونم باهاش كنار بيام؟
چراااااااااا؟؟پس چرا همش تو دلم ميگم بازم ميخامش؟؟
خــــــــــــــــدا انسان هارا به دليلي وارد زندگي ما ميكند..
و به دليلي بهتر آن ها را از زندگي ما خارج ميكند
من همون نفريم كه ديروز خوندم:
هيچگاه ارزشاتو به خاطر كسي كه دوسش داري زير پا نذار
چون اگه يه روز اون تو رو تنها بذاره
فقط تو ميمونيو يه "من" بي ارزش..
اما...
امروز خودم موندمو يه "من" بي ارزش
داري از سردرد ميميري...
هيچكس نميتونه بهت كمك كنه...
هيچكي نميتونه دركت كنه....
نميدوني خودتو سرزنش كني يا اونو...
نميدوني احساساتتو دوس داشته باشي يا ازشون متنفر باشي...
تنها يه چيزو ميدوني...
نميخاي چيزيو كه شنيديو باورش كني...
نميخاي قبول كني تموم شده،ديگه آخرشه...اينبار درست شدني نيست ديگه چيزي نمونده...
وااااااااي خــــــــدا
مطمئنم تا همين چن مين پيش عاشـــــــــق اين عكس بودم...
از الان به بعد هر حسي واسم بي معناســـــــــــت...
لطفا فقط كسي كه دركــــــــــ داره نظر بذاره واسه اين پست ...
به نظرتون تكليف آدم باكسي كه يه زمون واقعا دوسش داشته و حالا فهميده اون عاشق كس ديگه اي بوده چيه؟؟
بايد فراموشش كنه؟؟
بايد ببخشدش؟؟
بايد اميدوار باشه كه اونو دوس داره؟؟
بايد خودشو گول بزنه و همين جور دوسش داشته باشه؟؟
اه خيلي سخته خيلــــــــــــــــــي تا حالا تجربش كردي؟
خیلی وقته دلم تنگ شده واسه کسی كه
اگه رفتم پشت خطش قطع کنه و بگه : جونم ....
اگه باهاش قرار گذاشتم زودتر از من بیاد
یواشکی از تلفن خونه بزنگه بهم !
دوستاشو و همرو بپیچونه بخاطر من ....
منو با تنهاییام ؛ تنها نذاره !
و دوسم داشته باشه
خیلی وقته دلم تنگ شده .
می نویسم که تو بخوانى، اما حیف !
دیگران عاشقانه هاى مرا می خوانند و یاد عشق خودشان می افتند !
و تو…
حتى نگاه هم نمی کنى …!
چرا ميگويند"هــــــــا"علامت جمع است...؟
اگر "تن" را با"ها" جمع بزني فقط خودت ميماني و خودت
چقد سخته وقتي مطمئني خيالاتت واقعين ولي خودتو گول ميزنيو ميگي نه اينطور نيس...
چقد سخته اونموقه هايي كه ميترسي ازش بپرسي الان كجاس
چقد سخته اون موقه هايي كه چشات ميسوزن دوس داري اشك بريزي ولي نميخاي بفهمه...
چقد سخته وقتي ترس داري ازش بپرسي چقد دوسم داري...
چقد سخته فك كني داري ازش دور ميشي....
سلـــــــــــــــام سلام سلام ببخشيد يه مدت نبوديم يكم درگير مشكلات بوديم .....
امشب اومدم با اينكه درس دارم ولي ميخام يه خاطره بذارم....هه هه اميدوارم شمام خوشتون بياد
فقط خاهشا يه نظر بذاريد تا بفهمم اومديد بهمون سر زديد....ممنون
سوتي هاي زنگ زيست
1.خانو مه داش درس ميپرسيد به نفر بعدي كه رسيد به جا بگه خانم ملك زاده گف خانومه گ.ل..ب.و.ل....
2.پشت سرش يكي از بچه ها كه درس ج ميداد خاس بگه تاكتيك شيميايي گف تيك تاك....
3.اون روزم همين دبير داش درس ميپرسيد از يكي ازبچه ها پرسيد بگو ببينم ماهيچه ي قلبي در كدوم قسمت بدن وجود داره(اين موقه بود كه داد بچه هادر اومد كه خانوم اين چه سواليه كه ميپرسيد چه آسونه و...)اونم ديگه ديد آسونه سريع ج داد مثانه(واي بچه ها مثه توپ تركيدن....يه لحظه فك كنيد مثانه مثه قلب بزنه...)
4.همين دانش آموز يه بار اينقد خونده بود كه تو ج به دبير گفت و ادامه را در فصل 5 خاهيم خاند...
5.يه روز ديگم دبير از همين شراره ي خودمون درس ميپرسيد بدبخت نخونده بود...خانومه پرسيديكي از ويژگي هاي بافت پوششي چن لايه چيست؟شرارمونم بعد اينكه كلي به مخش فشار اورد گف خانوم يكيش چن لاين؟؟؟؟؟؟؟اين ديگه آخر سوتي بود اينقد فك كرده بود سوالوفراموش كرده بود
حالا يه دس به افتخار خودم