بــــــــــــــــــارونــــــــــــــی ها....
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, توسط فــاطـمـه |

واااااااااااي خدا يني من ميتونم باهاش كنار بيام؟

چراااااااااا؟؟پس چرا همش تو دلم ميگم بازم ميخامش؟؟ 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, توسط فــاطـمـه |

خــــــــــــــــدا انسان هارا به دليلي وارد زندگي ما ميكند..

و به دليلي بهتر آن ها را از زندگي ما خارج ميكند 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, توسط فــاطـمـه |

من همون نفريم كه ديروز خوندم:

هيچگاه ارزشاتو به خاطر كسي كه دوسش داري زير پا نذار

چون اگه يه روز اون تو رو تنها بذاره

فقط تو ميمونيو يه "من" بي ارزش..

اما...

امروز خودم موندمو يه "من" بي ارزش 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, توسط فــاطـمـه |

داري از سردرد ميميري...

هيچكس نميتونه بهت كمك كنه...

هيچكي نميتونه دركت كنه....

نميدوني خودتو سرزنش كني يا اونو...

نميدوني احساساتتو دوس داشته باشي يا ازشون متنفر باشي...

تنها يه چيزو ميدوني...

نميخاي چيزيو كه شنيديو باورش كني...

نميخاي قبول كني تموم شده،ديگه آخرشه...اينبار درست شدني نيست ديگه چيزي نمونده...

وااااااااي خــــــــدا 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, توسط فــاطـمـه |

مطمئنم تا همين چن مين پيش عاشـــــــــق اين عكس بودم...

از الان به بعد هر حسي واسم بي معناســـــــــــت...

لطفا فقط كسي كه دركــــــــــ داره نظر بذاره واسه اين پست ...

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, توسط فــاطـمـه |

به نظرتون تكليف آدم باكسي كه يه زمون واقعا دوسش داشته و حالا فهميده اون عاشق كس ديگه اي بوده چيه؟؟ 

بايد فراموشش كنه؟؟

بايد ببخشدش؟؟

بايد اميدوار باشه كه اونو دوس داره؟؟

بايد خودشو گول بزنه و همين جور دوسش داشته باشه؟؟

اه خيلي سخته خيلــــــــــــــــــي تا حالا تجربش كردي؟

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, توسط فــاطـمـه |


 

خیلی وقته دلم تنگ شده واسه کسی كه 

اگه رفتم پشت خطش قطع کنه و بگه : جونم ....

اگه باهاش قرار گذاشتم زودتر از من بیاد

یواشکی از تلفن خونه بزنگه بهم !

دوستاشو و همرو بپیچونه بخاطر من ....

منو با تنهاییام ؛ تنها نذاره !

و  دوسم داشته باشه

خیلی وقته دلم تنگ شده .

می نویسم که تو بخوانى، اما حیف !

دیگران عاشقانه هاى مرا می خوانند و یاد عشق خودشان می افتند !

 

 

 

و تو

 

 

 

 

حتى نگاه هم نمی کنى …!

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, توسط فــاطـمـه |

چرا ميگويند"هــــــــا"علامت جمع است...؟

 

اگر "تن" را با"ها" جمع بزني فقط خودت ميماني و خودت 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, توسط فــاطـمـه |

چقد سخته وقتي مطمئني خيالاتت واقعين ولي خودتو گول ميزنيو ميگي نه اينطور نيس...

چقد سخته اونموقه هايي كه ميترسي ازش بپرسي الان كجاس

چقد سخته اون موقه هايي كه چشات ميسوزن دوس داري اشك بريزي ولي نميخاي بفهمه...

چقد سخته وقتي ترس داري ازش بپرسي چقد دوسم داري...

چقد سخته فك كني داري ازش دور ميشي....

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, توسط فــاطـمـه |

سلـــــــــــــــام سلام سلام ببخشيد يه مدت نبوديم يكم درگير مشكلات بوديم .....

امشب اومدم با اينكه درس دارم ولي ميخام يه خاطره بذارم....هه هه اميدوارم شمام خوشتون بياد

فقط خاهشا يه نظر بذاريد تا بفهمم اومديد بهمون سر زديد....ممنون

سوتي هاي زنگ زيست

1.خانو مه داش درس ميپرسيد به نفر بعدي كه رسيد به جا بگه خانم ملك زاده گف خانومه گ.ل..ب.و.ل....

2.پشت سرش يكي از بچه ها كه درس ج ميداد خاس بگه تاكتيك شيميايي گف تيك تاك....

3.اون روزم همين دبير داش درس ميپرسيد از يكي ازبچه ها پرسيد بگو ببينم ماهيچه ي قلبي در كدوم قسمت بدن وجود داره(اين موقه بود كه داد بچه هادر اومد كه خانوم اين چه سواليه كه ميپرسيد چه آسونه و...)اونم ديگه ديد آسونه سريع ج داد مثانه(واي بچه ها مثه توپ تركيدن....يه لحظه فك كنيد مثانه مثه قلب بزنه...)

4.همين دانش آموز يه بار اينقد خونده بود كه تو ج به دبير گفت و ادامه را در فصل 5 خاهيم خاند...

5.يه روز ديگم دبير از همين شراره ي خودمون درس ميپرسيد بدبخت نخونده بود...خانومه پرسيديكي از ويژگي هاي بافت پوششي چن لايه چيست؟شرارمونم بعد اينكه كلي به مخش فشار اورد گف خانوم  يكيش چن لاين؟؟؟؟؟؟؟اين ديگه آخر سوتي بود اينقد فك كرده بود سوالوفراموش كرده بود

حالا يه دس به افتخار خودم

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.