ممنونم به چيزي كه ميخاستم رسيدم....
همينم برا هديه ي ولنتاينم كافيه....
ولي خدايي ولنتاينمو دوسش نداشتم....نميخام تكرار شه....
ممنونم خداجونم...
فــ ــ خ
ســــــــلام خدا...
فك ميكردم امروز كه برسه گوشيمو دستم ميگيرمو به خيليا ولنتاينشونو تبريك ميگم...
فك ميكردم امروز بهم خوش ميگذره...
فك ميكردم اونم مثه من منتظره امروزه...
فك ميكردم كل ديشبو بيدار ميمونم ميخندم اونقد كه اشكم دراد"اخه من وقتي ميخندم زود چشام خيس ميشن"
البته اين اخري زياد فرقي نكرد چون ديشبو تاصب بيدار موندمو چشام خيس شد فقط نه به خاطر خنديدنم....
خـــــــــــــدايا چرا هميشه دقيقابرعكس اون چيزي اتفاق ميفته كه من كلي تو ذهنم برا خودم تجسمش كردم...
ولنتاينتون مبارك....اميد وارم امروزتون مثه امروز من نشه....
لطفا هر كي اين آپو ميخونه همين الان برام آرزو كنه به چيزي كه ميخام برسم....
فــ ـ خ
مرد رویایی من کسیه که:
دستانت را دور گردنم حلقه کن
این دوست داشتنی ترین شالگردن شب های سرد من است ؛ باور کن . . .
گـل یا پــوچ؟
دستتــــــ را باز نکن، حســم را تباه مکــن
بگذار فقط تصــــــور کنم ..
که در دستانتــــ
برایـــم کمی عشق پنهـــان است ..
خیلی مواظب باش!!!
اگه باشنیدن صداش دلت لرزید…
اگه از بدی هاش فرار نکردی و موندی…
دیگه تمومه…!!!
اون شده همه ی دنیـــــــــــــــــــات
ديروز يه دفتر جديد گذاشتم جلوم اينبار شرو كردم به نوشتن جمله ي "پشيمونم منو ببخش"....
وقتي دفترم تموم شد يكي يكي صفه هاشو نيگا كردم ديدم تو يكي از جمله ها نقطه ي ب رو گذاشتم روش،شده بود منو نبخش!
نبخشيدنتو گذاشتم به حساب نذاشتن اون نقطه...
امروز دوباره يه دفتر جديد برداشتم...قول ميدم ايندفه اشتبا نكنم....
من كه خودمو گــــــــــول نميزنم...قراره ببخشيم مگه نه؟؟؟
منم:فـ_خ
ازهمه بدتر اينه يه دفه گوشيشو خاموش كنه و بدون اينكه دليلشو بدوني ديگه جوابي ازش دريافت نكنه...
اين يني تبديل شدن به يه جسم كه روحشو گرفته باشن واسه شكنجه...
اين يني يكي كه قلبش اينقد تيكه تيكه شده كه ديگه درست شدني نيس...
اين يعني يه مــــــــــ ـ ـ ـ ـ ــ ـ ـ ـ ـ ـنه تيكه تيكه شده
اميــــــــــــــــدوارم تجربش نكنيد...خيلي سخته خيلـــــــــــي سخت
منم:فـ ـ خ
مثل آن است که…
شاهرگ احساسم را زده باشی…
بند نمی آید ؛
دوست داشتنات…
دیگر احتیــاط لازم نیستـــــ…
شکستنی ها شکست،
هرطور مایلیـــــد حمــــل کنیــــــد…!!!
یکی بود …
یکی نبود …
بدجوری هم نبود…
ﻣﻌﻠﻢ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﻣﯿﮕﻪ :
ﺍﻟﻒ = ﺏ
ﺏ = ﺝ
ﭘﺲ : ﺍﻟﻒ = ﺝ
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﻣﯿﮕﻪ:
ﻣﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ.
ﺷﻤﺎ ﺩﺧﺘﺮﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﺪ.
ﭘﺲ ﻣﻦ ﺩﺧﺘﺮﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ