زیر باران ایستاده ام منتظرت...
چتری روی سرم نیست...
می خواهم قدم هایت را با قطره های باران شماره کنم!
تو قبل از باران میرسی یا باران قبل از تو به پایان میرسد...!
من را ملالی نیست اگر صد سال هم زیر باران بدون چتر منتظرت بمانم...
نه از بوی یاس باران خورده خسته میشوم...
ونه از خاکی که باران غبار از آن ربوده است!
هروقت چلچله برایت نغمه دلتنگی خواند و خواستی دیوار را ازمیانمان برداری
بیا....
من تا آخرین قطره باران منتظرت می مانم
شاید...
شاید رنگین کمان پایان انتظار من باشد
نظرات شما عزیزان: