بــــــــــــــــــارونــــــــــــــی ها....
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:, توسط نــاهــیـد |

من ابر شدم

گفته بودی که خورشیدی یادت هست؟

تا زیباتر بتابی چقدر گریستم...

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:, توسط نــاهــیـد |

گفته بودی زود بر می گردی...

آنقدر زود که ماهی ها هنوز بیدار نشده باشند...

و من،سال هاست که در کنار حوض خانه نشسته ام و برای ماهیان لالایی می خوانم.

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:, توسط نــاهــیـد |

یک روز کامل با هم بودیم و خوش گذشت،

اما نمی دانستیم این آخرین روزی است که با هم هستیم.

اگر به سرمان نمی زد که آن روز را با هم باشیم،امروز بی هم نبودیم.

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:, توسط نــاهــیـد |

 چقدر تلــــــــخ شده ای....

این روزها قـــندهایت را در دل چه کسی آبـــــــــــ میکنی...؟!

و چه دیر این روز ها می گذرد..

 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:, توسط نــاهــیـد |

بهـ منــــ حقــــ بدهـ

کــ میلـ بهـ خـــوردنـ نداشـــتهـ باشــمـــ....

اینــ بغضــ ها کــ

تو بهـ خـــــــورد منــ میـــدهیــ

ســــیر ســــیرمـــــــ میــ کنــــــد....!!

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:, توسط نــاهــیـد |

 بـــــــاران که می بارد...دلـــم تنـــگ تر می شود!

 چتـــرم را برمیدارم و راه می افتم....

 من بغــــض می کنم....

 آسمان گریه....

 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:, توسط فــاطـمـه |

 

سلام سلام

اهووووو اهوووو بيا بخونش كه به عشق تو گذاشتم

ميدوني كه من ميميرم واسه اين چيزا....

I love my EYES when u look into them

 

 

I love my NAME when u say it

 

 

I love my HEART when u love it

 

 

I love my LIFE when u are in it

 

 

چشامو وقتی تو بهشون نگاه میکنی دوست دارم،

 

 

اسممو وقتی دوست دارم که تو صداش میکنی،

 

 

قلبمو وقتی دوست دارم که تو دوسش داشته باشی،

 

 

 

زندگیم رو وقتی دوست دارم که تو توش هستی

 

هــــــــــي نبينم نظر نذاشتي ها...

اگه نذاري ميام مدرسه حسابتو ميرسم...

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 آذر 1391برچسب:, توسط فــاطـمـه |

اینجا سرزمین واژگان واژگون است

 

جایی که گنج جنگ میشود

 

قهقه هق هق میشود,درمان نامرد میشود

 

اما دزد همان دزد است و درد همان درد

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:, توسط فــاطـمـه |

زیر باران ایستاده ام منتظرت...

چتری روی سرم نیست...

می خواهم قدم هایت را با قطره های باران شماره کنم!

تو قبل از باران میرسی یا باران قبل از تو به پایان میرسد...!

من را ملالی نیست اگر صد سال هم زیر باران بدون چتر منتظرت بمانم...

نه از بوی یاس باران خورده خسته میشوم...

ونه از خاکی که باران غبار از آن ربوده است!

هروقت چلچله برایت نغمه دلتنگی خواند و خواستی دیوار را ازمیانمان برداری

بیا....

 

من تا آخرین قطره باران منتظرت می مانم

شاید...

شاید رنگین کمان پایان انتظار من باشد


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:, توسط فــاطـمـه |

 

حســــــرتــــــــــ !

 

 

يعنــے  رو  بـہ  رويــــــــمـ  نشستـہ  اے

 

 

و  باز  خيســـــےِ   چشمـــانـــمـ     را

 

 

آن  دستمال  خشکــ   بـے  احساس  پاکــ   کنـــــد

 

 

 

حســــــرتـــــــ !

 

 

يعنـے  شانـہ  هايتـــــ   دوش  بـہ  دوشـــــــمـ  باشد

 

 

اما نتوانــــم از دلتنگـے بـہ آن پناه بِبـــــــرمـ

 

 

 

حســــــرتـــــــ !

 

 

يعنے تــــــــو کـہ در عين بـــــــــودنتــ

 

 

داشـــــتنتـــــ  را    آرزو    مـے  کنــــــــمـ

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:, توسط فــاطـمـه |

آبانم دوست دارم

اميدوارم ازم دلگير نباشي...

امشبم تو باز ميخاي مثه بقيه تنهام بذاري....

يگـــــــــــــــانه جون دوست عزيزم،تولد تو هم مبارك...

آبان جونم خدافظ....

اينم از طرف منو ناهيدو شراره واسه يگانه جون....

بهترينارو برات ارزو داريم

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:, توسط فــاطـمـه |

یکی زیر ...

 

یکی رو ...!

 

زیباترین بافتنی دنیاست دست هایمان

 

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:, توسط فــاطـمـه |

سلام دوستاي گلم..

شرمنده يه مدت نبودم اخه نتم قطيده بود.....

الانم كه اومدم تازه نتم وصل شده كليم درس دارم اما دلم نيومد يه اپ كوچــــــــولو نداشته باشم...

چيز زيادي نميگم جاش واستون چن تا عكس ميذارم ميدونم عكسا بهتر از من حرف ميزنن....

فقط يه چيز خيلــــــــــــــــي وقته تو دلمه كه دوس دارم بگم اونم اينكه..

اميدوارم كسي رو كه دوسش دارين واسه از دس دادنتون ترس داشته باشه نه اينكه همش دنبال بهانه باشه

اينم از عكسا.....

.

.

.

.

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, توسط نــاهــیـد |

تمام مزرعه کافر صدایش میکردند..

آفتابگردان کوچکی را که
 
عاشق باران شده بود
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:, توسط نــاهــیـد |

 دنیای اطرافمان را با "پرده ی سینما" اشتباه   گرفته ایم

 یكی فراموش میشود 

یكی خاموش میشود 

یكی میمیرد
.
.
ما تماشا میكنیم

.

راستی تو نمیدانی چـــــــرا آن یک نفر همیشه منـــــــم....!!؟

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, توسط فــاطـمـه |

سلام

امشبم يكي ديگه از اون شبايه تنهاييه كه ميگفتم...

 

 

فقط فرقش اينه كه...اين تنهايي كم كم داره رو جسمم تاثير ميذاره...

ديگه هيچ حسي براي انجام كارايه شخصيم ندارم...

سرم اينقدر درد ميكنه كه ميخام رو تنم نباشه...

ولي بازم فقط...

انتظـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــار

ميكشم،شايد دوباره همه چي مثه اولش شد....

 

 

 

دنیای آدم برفی دنیای ساده ایست


اگر برف بیاید هست


اگر برف نیاید نیست


مثل دنیای من


اگر تو باشی هستم


اگر نباشی .....!

 

نظر يادتون نــــــــــــــــــــــــره...

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, توسط فــاطـمـه |

سلام

اينقده دلم گرفته كه نگو....

خيلي حس بدي دارم.....اولين باره تجربه ميكنمش....

نميخام مزاحم كسي باشم كه دوس دارم همش باهام باشه!!!

نميدونم بايد چيكار كنم!!!

كــــــــــــــاش دوباره همه چي مث اولش ميشد...

خيلي حس بديه كه بخام به خاطر اينكه مزاحم كسي نشم كارايي انجام بدم كه دوسشون ندارم....

كسي دركم ميكنه؟؟؟؟؟

 

درضمن من علاقه اي به خوندن نظرايي كه به آپم ربطي نداره،ندارم.

لــــــــــــــــــطفا اول فك كنيد بعد نظر بذاريد....

ممنـــــــــــــون...

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 15 آبان 1391برچسب:, توسط نــاهــیـد |

 اولین باری که یکی بهم گفت دوستت دارم گریه ام گرفت الان کسی بهم میگه دوستت دارم خندم می گیره....

 تو چه می فهمی

حال و روز

کسی را که دیگر هیـــــــــــچ

نگاهی

دلش را نمی لـــــــــــــرزاند......؟

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:, توسط شــراره |

 بی تفاوت باش

به جهنم

مگر دریا مرد از بی بارانی.....!!!!

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:, توسط فــاطـمـه |

ســــــــــــلام عسيســــــــــا....

خيلي دلم ميخاد يه نظر سنجي داشته باشم....

سوالام اينه...

 

1.انتظارت از دوستت چيه؟

 

2.خود تو حاضري براش چيكار كني؟

 

3.اگه قرار باشه فقط دو جمله بينتون ردوبدل شه....

 

ترجيح ميدي اون دوجمله رو كي بگه و چي باشه؟؟؟

 

لطفا اگه اين نظرسنجي رو خوندي تنبلي نكنو اگه برا خودت دوستي داري تو هم يه نظر بده...

پشيمون نميشي ها....

منتظر نــــــــــظراتونم!!!!

اينجوري...

تا اين وسط جنازه نشدم ج مو بديد

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:, توسط فــاطـمـه |

زيربارون كدومش ميـــــــــچسبه؟

1.اينكه دستت تو دستش گرم شه؟

2.اينكه زير يه چتر باشيد؟

3.اينكه جمله اي كه تا حالا واسه شنيدنش لحظه شماري ميكردي رو بشنوي؟

4.اينكه تو چشاش خيره بموني تا رسيدن رنگين كمون؟

5.اينكه ازش هديه بگيري؟

6.اينكه سرتو بذاري روشونشو زير بارون چشاتو ببندي؟

7.اينكه يه شيطوني كنيو باعث شي تا اخر بارون دنبالت بدوه تا بگيردتو...باهم خيس شيد؟

8.اينكه بگه هميشه باتويه؟؟؟؟

9.يا اينكه.....؟

.

.

.

....خودت بگو چي دوس داري!!!!!!

نظر يادت نره هاااااااااااااا

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:, توسط فــاطـمـه |

بهت گفته بودم ديگه نميام اينجا....

اما الان كه تنهايي نشستم فك كردم فهميدم نبايد اينقد ساده جابزنم!!!

من كارمو جبران ميكنم....

اميدوارم بانظرت راهنماييم كني....

 

         لطفــــــــــــــــــا نظر يادت نره!!!!

نوشته شده در تاريخ شنبه 13 آبان 1391برچسب:, توسط نــاهــیـد |

غربتــــــــــ را
نباید 
در شهری غریب 
یا
درگم شدن لحـــــــــــظه هــــــــای آشنا 
جست وجو کرد 
هر وقت 
عزیزت نگاهش را به دیگری تعارف کرد..
تو غریبــــــــــــی 
.
.
.

!!!

:(

نوشته شده در تاريخ شنبه 13 آبان 1391برچسب:, توسط نــاهــیـد |

 

این آخرین باریست که برای با تو بودن دروغ میگویم...

لبخند قلابـــــــــــــــــــــــــی...!

نوشته شده در تاريخ جمعه 12 آبان 1391برچسب:آسمان,, توسط نــاهــیـد |

 

 

من به زير باران از غم و درد خودم مي نالم
 
اشك خود را كه نگه مي دارم با يه بغض كهنه
 
من رهايش كردم باز زير باران
 
من به زير باران اشكها مي ريزم
 
همگان در گذرند
 
باز بي هيچ تامل در من
 
سر به سوي آسمان مي سايم؛
 
من نمي دانم...
 
صورتم باراني است يا آسمان ........:(

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 12 آبان 1391برچسب:, توسط نــاهــیـد |

 

دیشـــب کــه بــاران آمـــد  ...

میخواســـتم سراغـــت را بگیـــرم

امــا...

خـــوب میدانســـتم ایـن بــار هــم کـه پیدایــت کنـــم ...

بــاز زیــر چــتر دیگـــرانی!

نوشته شده در تاريخ جمعه 12 آبان 1391برچسب:, توسط نــاهــیـد |

آری....
باران همیشه می بارد
اما مردم ستاره را بیشتر دوست دارند
نامردیست آن همه اشک را به یک چشمک فروختن....

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:, توسط نــاهــیـد |

 دنیا کوچکتر از آن است که گمشده‌ای را در آن یافته باشی 

هیچ‌کس اینجا گم نمی‌شود 
آدم‌ها به همان خونسردی که آمده‌اند
 
چمدانشان را می‌بندند و ناپدید می‌شوند
 
یکی در مه
 
یکی در غبار
 
یکی در باران
 
یکی در باد
 
و بی‌رحم‌ترین‌شان در برف
 
آنچه بر جا می‌ماند
 
رد پایی‌ست و خاطره‌ای که هر از گاه
 
پس میزند مثل نسیم
 
پرده‌های اتاقت را!

"سیلوئت کاکتوس"

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:, توسط فــاطـمـه |

امشب دلم گرفته....

چشام شدن مث آسمون بارونيه باروني......

اومدم تا شايد گذاشتن چن تا عكس حالمو بهتر كنه....!!!!!!!

 

لطفاااااااا نظر يادتون نره!!!!!!!

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:, توسط فــاطـمـه |

 

می خواهـ‗ـ‗ــــم از بـ‗ـ‗ــــاران بنـ‗ـ‗ـویسـ‗ـ‗ــــم 
می خواهـ‗ـ‗ــــم بنـ‗ـ‗ـو یسـ‗ـ‗ــــم امـ‗ـ‗ــــا...
قلمـ‗ـ‗ــــم، مـ‗__‗ـیـلـ‗ـ‗ــــرزد
بر پیشـ‗ـ‗ــــانی  دفتـ‗ـ‗ــــرم عـ‗ـ‗ــــرق  سـ‗__‗ـرد نشـ‗ـ‗ــســته
گلـ‗ـ‗ــــوی کلماتـ‗__‗ــم درد می کنـ‗__‗ـد 
دل جملاتـ‗ـ‗ــــم مـیـ‗__‗لرزد
سکوتـ‗__‗ـم  سـ‗ـ‗ــــرفه اش شدیــ‗__‗ــدتر شـ‗__‗ـده
صبـ‗ـ‗ــــرم عطــ‗__‗ــسه های پشـ‗__‗ـت سـ‗__‗ـر هم دارد
چشمانـ‗ـ‗ـم  دچار آب ریـ‗ـ‗ــــزش شـ‗__‗ـده اند
ببخــ‗__‗ــشیـ‗__‗ــد !
به گمانـ‗__‗ـم
دیـ‗ـ‗ـشبـــ زیر بـ‗ـ‗ــــاران
همـ‗ـ‗ــــه ما سـ‗ـ‗ــــرما خـ‗ـ‗ــــورده ایـ‗__‗ــم!
 
 

صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 9 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.